تقدیم به همه ی اونایی که این دم آخری به سراغ کتابهاشون رفتن
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در کتابان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
سر از درس و کتاب و جزوه ، نتواند
که درس ، دشوار و سنگین است.وگر از حال و روز درسشان پرسی
چنان تیری به قلبهاشان زنی در دم
که گویی مرگشان بسیار نزدیک است.کتاب ، کز جاکتاب کهنه می آید برون خاکی کند بر پا
و قطرش می دهد آزار دلهاشان
کتاب این است، زمان اندک ،پس دیگر چه داری چشم
بر پاسیدن و رفتن!!!؟
تو ای استاد دلبندم ! تو ای بگشاده با شش نمره صدها عقده و دردم
دروسم ناجوانمردانه سنگینند… آی
دمت گرم و سرت خوش باد.سلامم را تو پاسخ گوی ، نمره ده!منم من،
من آن دانشجوی بیچاره ی معلول، من آن لولی وش مغموم
منم من ، داغ PNU دیده ی رنجور
منم بدبخت دانشجوی این دانشگه ناجور
نه من شوتم* ، نه شاتوتم* ، فقط مشروطِ مشروطم
فدای نام تو ، قربان تو ، نمره بده نمره
من امشب تا سحر را درس می خوانم
و اینکه پاس کنم یا که بیافتم را نمی دانم.چه می گویند که بیگه شد،وقتی نیست و افتادن از آن توست
فریبم می دهند این دوستان بدتر از دشمن.هنوزم یادگار سیلی سنگین نمرات دو ترم پیش،
گوش هامان را دهد آزار
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
فضا دلگیر ، کتابها پیش روشان باز،
دریغ از خط و خالی روی کاغذ ها
سر ها در کتابان است.ملال از چهره هاشان سخت می بارد.زمان اندک و فرصت کم.امتحان بسیار نزدیک است.
شوت: آدم تعطیل . شاتوت: آدم سرخوش
گاهى به سيرت چون پرى گاهى چو ديو بد ادا
يا ديو باش و يا پرى يا اين ورى يا آن ورى
گاهى رفيق قافله گاهى شريك دزدها
اى كه چو مار ده سرى يا اين ورى يا آن ورى
گه با رعيت هم غذا گه يارغار كد خدا
يا نعمتى يا حيدرى يا اين ورى يا آن ورى
يك روز خنجر مىزنى بر پشت يار و آشنا
يك روز با او مىپرى يا اين ورى يا آن ورى
هر روز با يارى دگر هر شب به عشقى مبتلا
روز آمنه شبها پرى يا اين ورى يا آن ورى
گاهى به دستت جام مى گاهى هم از روى ريا
تسبيح با انگشترى يا اين ورى يا آن ورى
گه رامى و ريم و پوكر گه جمكران بهر دعا
تو مسلمى يا كافرى يا اين ورى يا آن ورى
بىريش گاهى رپ رپى با ريش در حزب خدا
دنيا گرفتى سرسرى يا اين ورى يا آن ورى
يك روز مستضعف شوى يك روز دلال از قضا
پوند و طلا را مشترى يا اين ورى يا آن ورى
گه خادم البيت حرم گه ساقى ميخانهها
كى راه برجايى برى يا اين ورى يا آن ورى
از بيخ منكر ميشوى گاهى خداى كبريا
گاه از على شيعهترى يا اين ورى يا آن ورى
جانا مذبذب گشتهاى ما بين شيطان و خدا
موسى و گاو سامرى يا اين ورى يا آن ورى
يا رب برس بر داد ما تا كى عذاب از آن ما
دنيا به كام ديگرى يا اين ورى يا آن ورى
جانم سرآمد يا بكش يا درد ما را كن دوا
كو رسم بنده پرورى يا اين ورى يا آن ورى
هالو تو يا رومى بشو يا زنگ زنگى اى بابا
الحق كه تو خيلى خرى يا اين ورى يا آن ورى
استادهالو